
مدتی ست واژه ها با من غریبن
مدتی ست حال و روزم هم غریب است
مدتی ست در خیالم می گریزم
بلکه آرام گیرد این ذهن مریضم
من داستان را از سر گرفتم
تا بال و پر دادم، جان گرفتم
تو اما با من غریب بودی
از داستانم خیلی دور بودی
خواستم قهرمان باشی اما
کاراکتر اصلی باشی اما
شروع یک پایان باشی اما
تو از نوشته هام جدا بودی
در سروده های از ته قلبم
نقش پررنگ تو موج میزد
به یاد روزای ملال آوار
به یاد روزای پر التهاب
از تو نوشتم در دفتر شعرم
از تو که نقش مقابلم بودی
نام پررنگ تو به میانه آمد
پاره کرد رشته ی افکاری ذهنم را
دیدم که دستانم از تو خالیست
ولی عطرت همین دور و حوالیست
مدتی ست واژه ها با من غریبن
مدتی ست حال و روزم هم غریب است
مدتی ست در خود شکستم
خیلی وقت است که موهایم سپید است
معین کریمی - خیال

نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: تایپوگرافی اشعار معین کریمی
:: برچسبها: معین کریمی خیال شعر شاعر شعرانه شاعری اشعار شعر نو شعر سپید شاعرانه ترانه ترانه سرایی ترانه سرا تایپوگرافی عکس تصویر شعر کهن شاعر معاصر song songwriter moein karimi typhography
